قبل از انقلاب، هر گاه برای خرید وسایل الکترونیکی به “پشت شهرداری” در توپخانه تهران می رفتیم و وسایلی را می خریدم که ساخت آلمان بود و مارک آلمانی داشت. و هر گاه مارک آلمانی وجود نداشت، فروشنده، مارک ژاپنی را پیشنهاد می کرد. در آن زمان، وسایل ساخت ژاپن، از کیفیت بسیار پایینی برخوردار بودند و هم، زود خراب می شدند.
تولیدکنندگان ژاپنی هم که متوجه این موضوع شده بودند، با هم جلسه ای می گذارند و تصمیم می گیرند برای رهائی از این مخمصه و فروش آسان تولیدات خود، یک نکته بسیار مهم را رعایت کنند که آن، «کیفیت» بود. پس از آن بود که تولیدات ژاپن، نه تنها از محصولات آلمانی پیشی گرفت، بلکه تمام دنیا نیز پر از محصولات مرغوب ژاپنی شد.
آن زمان بود که ما هم در ایران، به محصولات ژاپنی رو آوردیم. این حکایت برای محصولات ساخت کره هم تکرار شد. هر گاه محصولات ژاپنی کمیاب می شد، فروشنده، محصولات کره ای را پیشنهاد می کرد. محصولات کره ای هم، حکم همان محصولات ژاپنی را در سال های قبل داشت. ولی اکنون، می بینیم که محصولات کره نیز مانند محصولات ژاپن، در همه جای جهان با کیفیت بالا، به وفور یافت می شود.
رهبریت سالم و اراده ملی، راه سالم و درست را پیدا می کنند.
ملت یک پارچه کره، در جنگ جهانی دوم، به دو قسمت تقسیم شد. قسمت شمالی (کشور کره شمالی) تحت نظر سیستم کمونیستی چین و شوروی سابق، قرار گرفت و بخش جنوبی (کشور کره جنوبی) با سیستم سرمایه داری آمریکایی، اداره شد.
کره جنوبی، حدود پنجاه سال پیش، یکی ازفقیرترین کشورهای جهان و در آمد سرانه اش، 158 دلار بود، حتی کمتر از کشور آفریقایی غنا. این کشور، نه تنها منابع طبیعی نداشت بلکه خرابی های جنگ هم اوضاع را بدتر کرده بود. اما امروز، در آمد سرانه آن 2700 دلار است که چهل برابر در آمد سرانه کشور کره شمالی است.
مقایسه پیشرفت و عقب ماندگی دو کشور کره جنوبی و شمالی، ثابت می کند که یک ملت واحد، در دو نظام حکومتی، چگونه مسیر زندگی شان با هم متفاوت است. قبلاً هم دو کشور آلمان شرقی و غربی، این موضوع را ثابت کرده بودند. بطور کلی، هر ملتی تمایل به پیشرفت و ترقی دارد و این رهبریت است که مسیر زندگی ملت ها را به سوی خوشبختی و یا بدبختی، تغییر می دهد.
کره شمالی، یک میلیون سرباز آماده به خدمت دارد. اگرچه آزمایشات اتمی اش با هزینه های گزاف از جیب ملت فقیر، همچنان ادامه دارد ولی از نظر تکنولوژی و اقتصاد، بسیار ضعیف است و همه ملت شش میلیونی آن، برای حفظ جان و مالشان، در خدمت رهبر دیوانه و دیکتاتورشان هستند.
یک رهبر، باید فکر سالم و ملی داشته باشد تا بتواند برای ملت خود، خوشبختی را به ارمغان آورد.