گاهی، کلمات چنان تاثیری در زندگی انسان میگذارند که می توانند سرنوشتها را تغییر دهند.
نفوذ کلمات را نمی توان انکار کرد.
با کلماتِ دلسرد کننده، میتوان کسی را از مفید بودن و کارایی، به حالت افسردگی و پژمردگی کشاند و یا برعکس، با کلماتی زیبا و دلنشین، می توان کسی را تشویق نمود و به او انگیزه داد تا به اوج برسد.
معلمان، با کلمات خوب و موثر خود می توانند دانش خود را به شاگردانشان منتقل کنند.
سخنرانان خوب، می توانند هزاران نفر را تحت نفوذ کلمات سحرآمیز خود درآورند و به آنها انگیزه جدیدی بدهند.
می گویند: هر سخنی که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. کسانی که از اعماق وجودشان و از ته دلشان سخنانی را بر لب می آورند، حتماً آن سخنان، بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
ما، در صفحات پایانی مجله شهرما، بخشی به نام نوشته های دلنشین داریم که مجموعهای از سخنان بزرگان و اندیشمندان ایران و جهان است که عده ای از خوانندگان گرامی، آن سخنان ناب و آموزنده را جمع آوری می کنند. همه این ها، نشانه آن است که گفته های اندیشمندان، بسیار تاثیرگذار، مفید و رهنمون هستند.
در سخن سردبیر این هفته، می خواهم که بخشی از گفته های بزرگان را با مثال هایی در اطراف آنها، در این جا بیاورم:
هنگامی که ما، یک وکیل مجلس و یا یک رهبر سیاسی را انتخاب می کنیم، اگر عملکرد او خوب نباشد، ما هم در بخشی از خطاهای او، شریک هستیم. چون هرچه باشد ما او را انتخاب کرده ایم. جورج اوروِل نویسنده انگلیسی در این باره می گوید:
مردمی که «سیاستمدارانِ فاسد» را انتخاب میکنند، «شریکِ جرم» هستند، نه قربانی!
اما اگر در جایی، شاهد ظلم و ستم هستیم ولی متاسفانه در باره آن حرفی نمی زنیم و خاموش می مانیم، ما هم گناهکار هستیم. در این رابطه، عزیز نسین نویسنده بزرگ ترک می گوید:
انسان، فقط در قبال «گفته»هایش «مسئول» نیست، در برابرِ «سکوت»هایش هم «مسئولیت» دارد!
در رژیم های دیکتاتوری، گاهی انتخابات هم برگزار می شود که شما باید بین بد و بدتر، یکی را انتخاب کنید. هانا آرنِت، فیلسوف و تاریخنگار آلمانی در این باره می گوید:
انتخاب از میان «بد» و «بدتر»، «فرصت»ی است که به «بد»ها، برای «بدتر» شدن، میدهیم.
می دانیم که در رژیم های دیکتاتوری، آزادی وجود ندارد. در این رابطه، مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی میگوید:
آنجا که «آزادی» وجود ندارد، اگر«رأی دادن» آدم ها، چیزی را «تغییر» میداد، هرگز اجازه نمیدادند که کسی رأی بدهد!
آیا به یاد دارید که در انتخابات سال ۱۳۸۸ ایران، میلیون ها نفر به خیابان ها آمدند و فریاد زدند: رای ما، کو؟
ژوزف استالین دیکتاتور شوروی، در این باره میگوید:
«تصمیم» با «رأیدهندگان» نیست؛ بلکه با کسانی است که «رأی»ها را «شمارش» میکنند!
در رژیم های دیکتاتوری، متاسفانه کسانی را که شایستگی و صلاحیت انتخاب شدن را دارند، کنار می گذارند و فرصت طلایی آنها را برای خدمت به ملت، از بین می برند. طبیعی است هنگامی که شایستگان کنار می روند، چه کسان نالایقی انتخاب می شوند.
وینستون چرچیل، سیاستمدار بزرگ انگلیس، در اینباره میگوید:
وقتی «اسب»ها را به «میدان مسابقه» راه نمیدهند، هر «خر»ی میتواند «پیروزِ» مسابقه باشد!
همین امر باعث می شود تا نخبگان و شایستگان، ناامید شده و گوشه گیری کنند و یا ترک وطن بگویند.
بله، رای ها را می شمارند و آدم های کوچک، با بی کفایتی، برای ملتی بزرگ تصمیمات مهمی می گیرند.
در چنین حالتی، سقراط می گوید:
وقتی «سایه»ی آدم های «کوچک» در حال «بلند» شدن است؛ «آفتابِ» آن سرزمین، دارد «غروب» میکند!
اگر این همه کارشناس و متخصصانی که از ایران گریختند، در خود ایران مانده و مشغول کار و خدمت می شدند، آیا شاهد طلوع خورشید بخت ایرانیان نبودیم؟
در کشورهای دیکتاتوری، بی عدالتی های بسیاری رخ می دهد و کسانی که معترض هستند، فریاد اعتراض شان، به جایی نمی رسد و با وعده های پوچ، هیچ اتفاقی هم نمی افتد. به قول مارتین لوتر کینگ، رهبر سیاه پوستان آمریکا که می گوید:
کسانی که «اجرای عدالت» را بارها به «تأخیر» میاندازند، قصدِ «تحقق» آن را ندارند!
در چنین حالتی نباید جانب ستمگر را گرفت. به قول گاندی:
اگر«جرأت» نداری که «حرف ِحق» بزنی، دستکم برای کسی که «حرف ناحق» میزند، «کف» نزن!
بسیاری از ما می دانیم که کجای بدنه دولت، عیب و ایراد وجود دارد، اما دولت برای خواباندن صدای اعتراضات مردم، راه و چاره بی ثمری را برمی گزیند که دوای درد اصلی نیست و باید چاره اصلی کرد. اینجاست که بزرگ علوی، نویسنده ایرانی می گوید:
با کشتنِ «شپش»، سر از «خارش» خلاص نمیشود، شپشِ دیگری، همان «مأموریت» را انجام میدهد؛ سر را باید «ضدِعفونی» کرد!
از آنجا که ملایان و حاکمان مذهبی ایران، با سیاست های جهانی آشنایی نداشته اند، طبیعی است که فریب سیاستمداران کارکشتهای مانند: انگلیس، فرانسه، روسیه، آمریکا و یا چین را بخورند. چون ذهنیت شان در جبهه دیگری تعلیم دیده است. چطور ممکن است حاکمانی که تازه الفبای سیاست جهانی را می آموزند، بتوانند با روباهان پیر سیاست، که قرن ها تجربه دسیسه ها و سیاست های استعماری را پشت سر گذاشتهاند مقابله کنند؟
بازی های سیاسی بسیاری را از دولت های غربی با حاکمان کار نابلد ایران دیده ایم، که همه نتایج فلاکت بار آن، نصیب مردم فلک زده ایران شده است.
اکنون مدتی است که بده و بستان های سیاسی که در پشت پرده، بین ایران و کشورهای غربی انجام می شود که همه آن فعالیت های پشت پرده، برای گول زدن و نوعی سرِ کار گذاشتن مردم است. فرانکلین روزولت، رئیس جمهور اسبق آمریکا در این باره میگوید:
در سیاست، هیچ پدیدهای «اتفاقی» نیست؛ هر اتفاقی، «برنامهریزی» شده است!
خوشبختانه امروزه، اکثر ایرانیان به نوعی بیداری و آگاهی رسیده اند و دیگر همه چیز را، از دین و مذهب و گرفته تا سیاست و اخلاقیات و تخصص های گوناگون، همه چیز را به چالش می کشند. حالا دیگر مردم هوشمند، هر گفته و ایده ای را که با فکر و اندیشه شان هماهنگی نداشته باشد، به راحتی نمیپذیرند و در باره آن پرسشگر می شوند. سقراط در این باره میگوید:
انسان، به اندازهای که «پرسش»، «نقد» و «شک» میکند؛ «خردمند» است!
ابا همه بی عدالتی ها و ظلم و ستم هایی که هر روزه در جهان، شاهد هستیم، باید به همه چیز با نگاهی منتقدانه و با شک نگریست و همواره پرسشگر بود.
با آرزوی اینکه شمار انسان های خردمند و پرسشگر، روز افزون باشد. همان هایی که زیر بار هر نوع تئوری و ایدئولوژی و یا هر آنچه که کلیشه وار بخواهند به آنها بقبولانند نمی روند و هر انتخابی را از روی آگاهی و هوشمندی انجام می دهند.
پاینده و پویا باشید.
کلمات
نظر بدهید
نظر بدهید