شما خواننده گرامی، تا چه اندازه از زندگی خود راضی هستید؟
آیا در طول عمرتان، کاری کرده اید که به آن افتخار کنید؟
در کل، زندگیتان را در مقابله با مشکلات زندگی، چگونه ارزیابی می کنید؟
بسیاری از ما فقط میخواهیم گذران عمر کنیم و تا آنجا که امکان دارد، سعی می کنیم نه کاری به کار کسی داشته باشیم و نه کسی با ما کاری داشته باشد. به قول معروف:
آسته برو آسته بیا
که گربه شاخ ات نزنه
ولی در این دنیای پر چالش، انسان های فراوانی وجود دارند که شاید بر آنها بتوان اَبَر انسان نام نهاد. کسانی که نه تنها برای خود، بلکه برای جامعه بزرگ تر هم، کارهایی می کنند تا همگان از نتیجه کارهایشان بهره مند شوند.
در سازمان ها و نهادهای اجتماعی و بنیادهای خیریه، هزاران هزار انسان وارسته و آزادیخواه، به طور داوطلبانه و بدون هیچگونه منت و یا چشم داشتی، کار می کنند و زحمت می کشند تا جامعه ی بهتری بسازند.
از نظر من، این اَبَر انسان هایی که در زمینه های مختلف فعالیت دارند، حضورشان در هر بخشی که فعالیت میکنند، بسیار اثرگذار و تعیین کننده است.
پرستاران و یا حتی کسانی که تخصص خاصی هم ندارند، در بیمارستان ها، به طور داوطلبانه، شبانه روز دارند به مردم خدمت می کنند.
در هیئت مدیره های سازمان ها و نهادهای اجتماعی مختلف، کسانی خدمت می کنند که مایلند جامعه خود را مترقی و پیشرفته و در رفاه ببینند.
اما شوربختانه در کشورهای دیکتاتوری، زندان ها پر از آزادگانی است که نه به خاطر خود بلکه برای رفاه ملتشان، نتوانستند خاموش بنشینند و برای مقابله با جور و ستم، لب به سخن گشودند و از زورگویان انتقاد کردند که در نتیجه، رژیم های دیکتاتوری، برای اینکه این انسان های آزاده را از سر راه خود بردارند، آنها را به زندان میاندازند، شکنجه و یا اعدام می کنند.
ما تا کی می توانیم انسان های بی تفاوتی باشیم؟
آیا می خواهیم که تا آخر عمرمان، بی خطر و بدون هیچ کار مثبت و ارزنده ای، بی خیال و بی تفاوت باشیم؟
آیا اگر در مقابل ناملایمات زندگی و ظلم و ستم هایی که شاهد آنیم، خاموش بنشینیم، مرتکب گناه نشده ایم؟
چه بسا سکوت و خاموشی ما، از نظر روانی، به زورگویان، دل و جرأت بیشتری می بخشد.
و اگر همه افراد جامعه با هم نسبت به ظلم و بیداد معترض باشند، هیچ دیکتاتوری نمی تواند در برابر کل جامعه تاب بیاورد.
بله خواننده گرامی، بسیاری از ما منتقد خوبی هستیم اما به عمل که میرسد، کم می آوریم و خودمان را کنار می کشیم. آیا یک زندگی با کیفیت، می تواند بدون چالش و مبارزه در راه راستی و درستی به وجود بیاید؟
مردان بزرگ، از سیاره دیگری نیامدند، بلکه همه آنها، از بین همین مردم عادی، به مقام والای ابر انسانی رسیدهاند.
سکوت و خاموشی و بی تفاوت بودن، شایسته یک انسان متفکر و دلسوز نیست. نباید چشمان خود را بر روی مشکلات و ناملایمات زندگی بست بلکه باید عادلانه و عاقلانه، با بدی ها و شرارت ها مبارزه کرد و در راه اصلاح آنها کوشید.
قدرت انتقاد و اصلاح
یک نفر، برای چندین سال، شاگرد نقاش بزرگی بود و تمام فنون و هنر نقاشی را از استادش آموخت.
روزی، استاد به او گفت: تو حالا دیگر، استاد شده ای و من دیگر چیزی ندارم که به تو بیاموزم.
شاگرد، ضمن پذیرفتن سخن استاد و برای اینکه هنرش را به دیگران ثابت کند، فکری به سرش رسید.
او، یک نقاشی فوق العاده زیبا کشید و آن را در میدان شهر نصب کرد و مقداری رنگ و قلم در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجا که ایرادی در آن می بینند، همان جا یک علامت × بزنند.
هنگام غروب که او برگشت، دید که تمامی تابلو علامت × خورده است.
او بسیار ناراحت و افسرده شد و به استاد خود مراجعه کرد و ماجرا را تعریف کرد.
استاد پس از کمی فکر، به او گفت: آیا می توانی دوباره مثل همان نقاشی را برایم بکشی؟
شاگرد نیز چنان کرد. استاد، آن نقاشی را در همان میدان شهر، همراه با رنگ و قلم قرار داد و متنی هم در کنار تابلو گذاشت که: “اگر جایی از نقاشی ایراد دارد، لطفاً با این رنگ و قلم، آن را اصلاح بفرمایید”.
هنگام غروب که استاد و شاگرد برگشتند، دیدند که تابلو دست نخورده مانده است.
استاد به شاگرد گفت:
– همه انسان ها، قدرت انتقاد دارند، ولی جرأت اصلاح نه.
مردم دو گروه اند. گروهی که اهل عمل هستند و گروهی که فقط انتقاد می کنند. شما از کدام گروه هستید؟
پاینده و پویا باشید