اخیراً مطلبی را در مجله شهرما آغاز کردهایم با عنوان « بی شعوری » که هدف این کتاب، آگاه کردن کسانی است که نمی دانند دچار بیماری بی شعوری شده اند و در نتیجه، به دیگران آزار و اذیت می رسانند و اصلاً متوجه نیستند که در حق آنان دارند ظلم و ستم روا می دارند. نویسنده که پزشک و متخصص روانشناسی است، با بیان مثال های گوناگون، سعی دارد که بگوید همه ما به نوعی گرفتار این بیماری هستیم. به گمان او، بسیاری از افراد جامعه، حتی کسانی که کتاب او را مطالعه کنند، یا بی شعورند و یا کم شعور. اما آنچه که از نظر من اهمیت دارد، بررسی نقاط ضعف و پی بردن به اشکالات روحی و روانی ماست و در عین حال، برداشت مثبت از آموزه های اوست تا از خودمان، انسان بهتری بسازیم.
در مطلب این هفته، نویسنده، به سیم آخر زده و تقریباً همه را بی شعور می نامد، حتی کسانی که کتاب او را می خوانند و آنرا قبول دارند. نمی دانم شاید این خاصیت متخصصین روانشناسی باشد که بعضی از آنها پس از گذشت مدتی، متاثر از بیماران خود می شوند، بطوریکه در گفتار و رفتار آنها نیز اثر می گذارد. ولی به قول معروف، شنونده باید عاقل باشد.
ما در طول روز، سخنان بسیاری می شنویم و مطالب گوناگونی را هم می خوانیم. آیا همه آن مطالبی را که میشنویم و یا میخوانیم، باید چشم بسته قبول کرده و بپذیریم؟ و یا بهتر است که گزیدهای از بهترین های آن مطالبی که با روح و شخصیت ما هماهنگی دارد و در سلامت روح و روان ما موثر است را بپذیریم؟
از نظر علمی ثابت شده است که وقتی ما از منظره ای یا از دیدن چیزی، لذت می بریم و اگر آن را به صورت گفتاری هم بیان کنیم، مادهای در مغزمان ترشح می شود که به ما، لذت و آرامش می دهد. وقتی که یک گل یا چیزی را که دوست داریم، لمس کنیم و احساس خوشایندی به ما دست دهد، از آن، ماده آرامش بخشی در مغزمان ترشح می شود.
باید از رقصیدن، از کف زدن، از دست دادن و از درآغوش کشیدن، از خندیدن و از هر چیز دیگری که لذت می بریم و هر آنچه که به ما حال خوشی بدهد، استقبال کنیم.
خوشی و یا ناخوشی جسمی و روحی ما، دست خود ماست و بستگی به آن دارد که چگونه به جهان و به اطرافمان نگاه می کنیم. اگر با عینک بدبینی، به جهان بنگریم، همه چیز جهان، زشت و نازیبا خواهد بود و اگر با عشق و محبت به اطراف و نزدیکان مان نگاه کنیم، به یقین دنیایمان بسیار زیباتر خواهد شد و آرامش مان هم بیشتر.
بسیاری از ما، دوستانی داریم که دارای ذوق و سلیقه های گوناگون و متفاوتی با یکدیگر هستند که ممکن است الزاماً با اخلاق ما هم، هماهنگی نداشته باشند.
من، شخصاً به اقتضای شغلی، با هزاران نفر آشنا هستم که هر کدام از آنها دارای خصوصیات اخلاقی متفاوت و متمایز با دیگری است. کسانی را می شناسم که بسیار خون گرم، زود جوش، خنده رو و مهربانند و در عین حال، کسانی را می شناسم که بسیار اخمو و گرفته هستند، آنگونه که صحبت کردن با آنها کار مشکلی است و به اصطلاح، اعصاب می خواهد و باید با احتیاط با آنها حرف زد.
کسانی هم هستند که با همه چیز و همه کس، حال می کنند و به همه چیز و همه کس با عشق و تحسین نگاه می کنند. آنها از ابرها، از گلبرگ ها، از قطرات باران، از چمن، از آدم ها و خلاصه از همه چیز جهان لذت می برند.
و در همین ضمن، کسانی را می شناسم که با بدبینی به همه چیز جهان نگاه می کنند سعی می کنند تا از همه چیز ایراد بگیرند و زبان انتقادشان هم بسیار تیز و گزنده است. انگار برای آنها هیچ چیز در جهان، زیبا و بی عیب نیست. این گروه، همواره امواج منفی از خود می تابند که انسان را به یاد فلاکت و بدبختی هایش می اندازد.
بگذریم، اکنون که جهان پر از خشونت و ناآرامی هاست و بی عدالتی، آشکارا دنیا را فراگرفته است، نبایستی خودمان را به دست سیلاب غم بسپاریم تا در نهایت، با فلاکت و بیچارگی از این دنیا برویم. تا زمانی که زنده هستیم، برای وجود خودمان، ارزش قائل شویم و از همه چیز جهان، باید لذت ببریم. چون در این صورت، بازنده قمار زندگی ما خواهیم بود.
برای بدی ها و بدکاران تأسف میخوریم و اگر کاری از دستمان برآید، شایسته است که آن را انجام دهیم. ولی اگر کاری از دستمان ساخته نیست، غصه خوردن ما، دردی را دوا نمی کند.
در وحله اول، ما باید خودمان را دوست داشته باشیم تا بتوانیم دنیا و دیگران را دوست بداریم. دید و نگاه مهربانانه و عاشقانه را فراموش نکنیم. مهر و محبت و مهربانی، آغاز همه خوشی هاست.
پاینده و پویا باشید
نگاه
