شهره آغداشلو یکی از سه زن فعال اجتماعی دعوت شده به برنامه دوشس ساسکس بود
دوشس ساسکس در جدیدترین قسمت برنامه رادیویی اینترنتی (پادکست) آرکهتایپس (Archetypes) با هنرپیشگانی چون شهره آغداشلو، جمیلا جمیل و ایلانا گلیزر در مورد کنشگری و اینکه چرا زنان برای مسائلی که برایشان مهم است میجنگند، گفتوگو میکند.
در این برنامه که به بحث با سه زن فعال اجتماعی درباره دلایل کنشگری آنها گذشت، شهره آغداشلو به عنوان هنرپیشه و فعال اجتماعی حقوق زنان، درباره شرایط ایران قبل از انقلاب ۱۹۷۹ و خیزش اخیر ایرانیان به دنبال کشته شدن مهسا امینی به دست پلیس امنیت اخلاقی صحبت کرد.
به گزارش وبسایت ونیتی فیر (vanity fair)، مگان مارکل مدتهاست درباره حقوق و توانمندی زنان سخن گفته است. او وقتی فقط ۱۱ ساله بود، در بخشی از یک برنامه تلویزیونی در شبکه نیکنیوز که واکنش بچهها به آگهیهای تبلیغاتی جنسیتزده روز را مطرح میکردند، به این رسانه گفت: «فکر نمیکنم درست باشد بچهها با این تفکر بزرگ شوند که فقط مادرها همه کارها را انجام دهند.»
دوشس ساسکس در ابتدای گفتوگو، شهره آغداشلو را چنین معرفی کرد: «از اینکه شما مهمان من هستید بسیار مفتخرم. شما یکی از افراد مورد علاقه من هستید، چه روی پرده سینما و چه به خاطر فعالیتهای اجتماعیتان.» او سپس ادامه داد: «شهره یکی از زنان پیشرو در کشور خود، ایران بوده است. او اولین نقش بزرگش را در سال ۱۹۶۶ در فیلم شطرنج باد بازی کرده است. این نقش میتواند بزرگترین ساختارشکنی او باشد. فیلمی با نقشهای قوی زنانه و تصویری از همجنسگرایی، چیزی که برای شرایط آن موقع ایران خیلی ساختارشکنانه بوده است.»
پس از آن مگان به تغییرات ایران بعد از انقلاب ۱۹۷۹ اشاره کرد و آن را «شدید» خواند. «تغییر از جامعهای آزاد به جامعهای که حکومتی مذهبی آن را اداره میکند. این زمانی است که شهره در اواخر دهه ۲۰ زندگیاش بود و به سختی میتوانست باور کند چه اتفاقی دارد میافتد.»
شهره آغداشلو در ادامه صحبتهای مگان، کلامش را چنین شروع میکند: «من در خانواده جوانی متولد شدم. مادرم ۲۰ ساله و پدرم ۲۲ ساله بود و میتوانی تصور کنی در چه خانواده و البته کشور پرعشقی به دنیا آمدم. ما در دوران شاه شاهد پیشرفتهای زیادی بودیم، روابط خوبی با کشورهای همسایه، کشورهای اروپایی و آمریکایی داشتیم، طوری که میتوانستیم تهران را پاریس خاورمیانه بنامیم. زندگی در آن زمان جادویی بود و من هیچ تصوری درباره فعال اجتماعی بودن نداشتم.»
آغداشلو ادامه داد: «طی یک شب رژیم ما را در زمان به ۱۰۰۰ سال یا بیشتر عقب برد. تنها شکلی که من میتوانم شرایط را برای غربیها توصیف کنم، مقایسه آن با سریال مورد علاقهام داستان ندیمه است.»
سریال داستان ندیمه که آغداشلو از آن صحبت میکند، بر اساس کتابی به همین نام و به قلم مارگارت آتوود نوشته شده است. در این داستان، آمریکایی را که بعد از جنگ داخلی به دست بنیادگرایان مذهبی اداره میشود، میبینیم. حکومت فعلی آمریکا در سریال، نگاهی مطلقا ابزاری به زنان دارد و همه وجود زنان را به توانایی زاییدن تقلیل داده است. چیزی که بعدها آتوود بارها درباره آن سخن گفت و یکی از منابع الهام خود را سرنوشت زنان ایران بعد از انقلاب ۱۹۷۹ معرفی کرد.
پس از کمی گفتوگو درباره سریال داستان ندیمه، مگان از شهره میپرسد: «بعد از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، برای شهره یک واقعیت جدید شکل گرفت و از بسیاری جهات یک جنگ درونی در او ایجاد کرد. چند ساله بودی که انقلاب شد؟»
شهره در پاسخ میگوید: «۲۶ ساله»
مگان میپرسد: «روز اولی که قلبا احساس کردی باید جلوی این جریان بایستی را به خاطر داری؟»
آغداشلو جواب داد: «من اولین و آخرین تظاهرات برای آزادی را به یاد دارم. [احتمالا منظور شهره آغداشلو تظاهرات ۸ مارس در سال ۱۹۷۹ و در اعتراض به اجباری شدن حجاب در ادارات است]. من در این تظاهرات با دوست دوران کودکیام، مهری شرکت کردم. وقتی به جمع معترضان پیوستیم، با تعدادی از مذهبیان تندرو مواجه شدیم که در خیابان پا به پای ما راه میآمدند، سرمان داد میزدند و به خاطر پیوستن به این اعتراضها به ما فحش میدادند. به محض اینکه ما به میدان [بهارستان] رسیدیم، درحالیکه جمعیت زیادی کنار هم ایستاده بودند، نخستوزیر برای سخنرانی در جمع معترضان حضور پیدا کرد. آنها نگذاشتند سخنرانیاش تمام شود و من ناگهان دیدم از آسمان سنگ میبارد. آنها واقعا ما را سنگسار کردند. همانجا پیشانی من شکست. مهری من را به آمبولانس رساند، آن لحظه بیحس بودم و چیزی احساس نمیکردم. پرستاری که زخم من را پانسمان میکرد، با چشمانی پر از اشک گفت: «باور نمیکنم، اگر کمی آنطرفتر خورده بود، ممکن بود تو را بکشد.»
آغداشلو ادامه داد: «مهری من را به خانه رساند. من سگ عزیزم پاشا را بغل کردم و گریستم. این چیزی خیلی بزرگتر از توان و قدرت من بود. وقتی همسر اولم -که تازه ازدواج کرده بودیم- به خانه آمد و من را دید که در تاریکی نشستهام و گریه میکنم گفت: من نمیخواهم تو را این چنین ببینم. مطمئن باش اگر بخواهی بروی، من تو را به زور اینجا نگه نمیدارم. خدا خیرش بدهد، اگر چنین نمیکرد، من هرگز به هیچکدام از چیزهایی که در ۴۰ سال گذشته به آنها رسیدم، نمیرسیدم.»
در این بخش از برنامه، مگان ماجرای کشته شدن مهسا امینی را هنگامی که در اختیار پلیس امنیت اخلاقی ایران بود تعریف کرد و گفت که پس از کشته شدن مهسا امینی اتفاق بزرگی افتاد و از آغداشلو در اینباره پرسید: «هیچوقت فکر میکردی زنان را در میدانهای مرکزی شهر درحالیکه حجابشان را برداشتهاند ببینی؟»
شهره در پاسخ گفت: «نه واقعا، هرگز حتی به ذهنم نمیرسید. من همیشه امیدوار بودم که یک روز مردم ایران همان آزادی که مردم در انگلیس و آمریکا دارند، داشته باشند، اما هرگز فکر نمیکردم این چنین شروع شود و حق با توست این تنها نور در انتهای تونل و آخرین نقطه امید ما است. مردم ایران فهمیدهاند نباید میدان جنگ را خالی کنند. وقتی زنی حجابش را در یک جامعه مذهبی برمیدارد، پیام بسیار پررنگی دارد: «یا من را به حال خودم بگذار یا بکش».
وقتی دختر ۱۴ ساله دست خالی در مقابل ارتش مسلح میایستد و میگوید شرم بر شما باد که من را به خاطر حق اولیهام میکشید، همان لحظهای است که نشان میدهد این جنبش سر بازایستادن ندارد و هر روز آدمهای بیشتری با آن همراه میشوند.»
او در ادامه گفت: «واقعیت این است که فقط بحث مرگ مهسا امینی ۲۲ ساله به دست پلیس نیست، بلکه این درباره ۴۳ سال دیکتاتوری، آزار زنان و کودکان در ایران است.»
آغداشلو در جواب سوال مارکل که پرسید «چه مقایسهای بین خودت در آن سالها و سن دختران امروز ایران میکنی؟ بعضی از این دخترها خیلی شجاعاند، درحالیکه فقط ۱۵ سال دارند، چه حسی داری؟ چرا آنها اینقدر متفاوتاند؟» گفت: «تنها تفاوت به نظرم این است که اینها بچههای نسل اینترنتاند. آنها بچههای نسل قصههای شاه و پریان نیستند. آنها با اینترنت، انگلیسی را به خوبی یاد گرفتهاند و چیزهایی بلدند که نسل من بلد نبود. نسل من ازنظر سیاسی واقعا ناآگاه بود. اما این نسل متفاوت است. آنها میدانند تمام دنیا تماشایشان میکنند و نسل من، نمیدانست دنیا چه نگاهی به آنها دارد. ما احساس ناامیدی و فراموششدگی میکردیم. اگر جهان آن موقع هم اینقدر دقیق داستان ما را دنبال میکرد، من هرگز از خیابان بهارستان به خانه برنمیگشتم تا آزادی را به ایران بازگردانم.»
در آخر دوشس ساسکس از شهره آغداشلو خواست اگر کلام آخری دارد بگوید و او به دو زبان فارسی و انگلیسی چنین گفت: «دوستان خوبم در ایران، شهره آغداشلو هستم و با خانم مگان مارکل صحبت میکنم که لطف کردند این مصاحبه را انجام دادند تا صدای ما به گوش شما برسد. مردم دنیا صدای شما را شنیدند و به آن جواب میدهند. آنها پشتیبان شما و این جنبش هستند. خانمها، آقایان، جوانان و دوستانی که برای آزادی و نجات ایران میجنگید. بدانید میلیونها انسان خارج از کشور با شما همراه و همدلاند و سعی میکنند صدای شما را به جهانیان برسانند. زن، زندگی آزادی»
پس از آن مگان پادکست خود را با این صحبتها به پایان رساند: «من این روزها شعار امروز زنان ایران را مرتب تکرار میکنم. زن، زندگی، آزادی، سه کلمه قدرتمندی که وقتی با هم میآیند بسیار قویاند. این سه کلمه، من را به یاد نصیحت یکی از زنان تاثیرگذار زندگیام -که به خاطر حفظ حریم شخصیاش اسمش را نمیگویم-، چند روز پیش از ازدواجم انداخت: «من میدانم بعد از این زندگی تو تغییر میکند. اما لطفا فعالیتهای اجتماعیات را متوقف نکن، چون این برای زنان و دختران خیلی مهم است و من به فعالیتم برای زنان ادامه میدهم، زیرا هم مهم است و هم اینکه او من را تشویق کرد.»