سرانجام، ملکه انگلستان، الیزابت دوم که حدود 70 سال، ملکه چند کشور، از جمله کانادا، استرالیا و نیوزیلند هم بود، در سن ۹۶ سالگی بدرود حیات گفت.
زمانی بود که کشور انگلستان در همه نقاط کره زمین، مستعمراتی داشت، چنین گفته می شد که خورشید در سرزمینهای تحت سلطه انگلیس، غروب نمی کند.
اما رفته رفته، اکثر مستعمره های انگلیس، اعلام استقلال کردند که بزرگترین و مهمترین آنها آمریکا بود که با نبردهای استقلال طلبانه و با شجاعت آزادیخواهانش، از زیر یوغ انگلیس خارج شد و آمریکائیان هر ساله، چهارم جولای، استقلال خود را جشن می گیرد.
یکی دیگر، کشور هند است که با رهبریت گاندی و با جنگ های خونین، از زیر سلطه دولت انگلیس خارج شد.
ناگفته نماند که یکی از شرایطی که انگلستان برای استقلال آمریکا قائل شد، این بود که دولت جدید آمریکا، کاری به سرزمین های شمالی خود، یعنی کانادا نداشته باشد و چنین شد که کانادا همچنان جزو کشورهایی است که رهبر انگلستان، رهبر کانادا هم هست.
ده ها سال است که بسیاری از مردم کانادا صحبت از استقلال کامل از انگلستان را می کنند. آنها معتقدند چرا از هزاران کیلومتر آن طرف تر، شاه و یا ملکه انگلیس، شاه و یا ملکه کانادا هم باشد؟.
سال ها پیش، یکی از مجریان معروف رادیویی، به نام روی گرین، بارها در شوی رادیویی خود می گفت: زمان آن رسیده است که کانادا هم مستقل شود و دیگر نیازی نیست که ملکه انگلیس، ملکه کانادا هم باشد. چون کانادا به اندازه کافی، مردان و زنان بزرگ دارد.
اگرچه دولت انگلیس، کاری به کار دولت کانادا ندارد ولی چنین به نظر میرسد که کانادا در امور سیاست جهانی، از انگلستان خط مش های لازم را بگیرد و البته کاری هم برخلاف منافع انگلستان انجام نمی دهد.
هزینه داشتن ملکه برای کانادا، کمی بیش از ۵۸ میلیون دلار در سال است. اگرچه رقم قابل توجهی نیست، ولی باز به نوعی، برای بسیاری از کانادایی ها احساس وابستگی به وجود می آورد که شاید یکی از دلایلی که استان کبک، دو بار در گذشته، برای جدا شدن از کانادا، دست به رفراندوم زد، حضور نقش و سایه ملکه در ادارات رسمی و نیز عکس او بر روی اسکناس های بیست دلاری است.
از این جهان رفتن، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. شاه ایران رفت، ملکه انگلستان هم رفت. دیر یا زود، همه رهبران کنونی کشورها هم، از این جهان خواهند رفت. اما آنچه که آنها از خود به یادگار خواهند گذاشت، یا نام نیک است و یا نام بد و اینکه مردم و تاریخ، از آنها چگونه یاد خواهند کرد!
یکی از نکات مثبت در زندگی شاه عباس، حضور او در میان کوچه و بازار بود که با لباس مبدل، به صورت درویشان به میان مردم می رفت و سعی میکرد که در باره خود و دولتش، اطلاعاتی به دست آورد.
بسیاری از پادشاهان، مامورانی داشتند که به عنوان چشم و گوش شاه، در میان مردم، سیاستمداران و سایر نهادهای دولتی و اجتماعی می رفتند و شاه را از آخرین اخبار، آگاه می ساختند.
به طور کلی، در جهان مدرن، رهبری موروثی، منطقی نیست. چون به مرور زمان، فساد و سوء استفاده ها به دربار و درباریان کشیده خواهد شد.
در سیستم پیشرفته و دموکراتیک پادشاهی مشروطه هم، منطقی است که این فرصت طلایی به همه ی فرزندان برتر کشور داده شود تا به عنوان سمبل ملت، بتوانند بر اریکه پادشاهی و نه قدرت، تکیه زده و به ملت خدمت کنند.
و شخص نخست وزیر هم که از طرف مردم و نه پادشاه انتخاب می شود، به امور اجرایی کشور می پردازد.
شاه، به عنوان پدر ملت و سمبل کشور، باید در جامعه و در کنار مردم، در کارهایی مشارکت می کند که اعتماد به نفس و عرق ملی مردم را بالا می برد و رفاه و سازندگی را برای آنها به ارمغان می آورد. آن هم تا زمانی که او برای انجام چنین مسئولیت هایی، توانایی های لازم را داشته باشد.
پس از درگذشت شاه، باز ملت از بین فرهیختگان و بهترین فرزندان خود، شاه بعدی را به عنوان سمبل کشور انتخاب می کند.
اگرچه ممکن است این سیستم، جدید باشد ولی برابری همه افراد یک ملت را در یک جامعه دموکراتیک، ثابت میکند. فقط بهترین ها عهده داره رهبری کشور میشوند. تاریخ ثابت کرده است که هیچ تضمینی وجود ندارد که وارثان، به خوبی پدران خود باشند.
اگرچه نظر خودم را درباره سیستم رهبری آینده ایران ابراز داشتم، ولی من هم مانند بسیاری دیگر، به راستی نمی دانم که سرنوشت آینده ایران، چگونه رقم خواهد خورد. اما آنچه که در این میان مهم است، آرامش و آسایش هموطنان ما و تلاش انسانی ماست که باید به بهترین ها بیندیشیم و برای رسیدن کشور به سعادت، در همان راستا هم بکوشیم.
ای قدرتمندان و ای ثروتمندان، دنیا ارزش آن را ندارد که به دیگران زور بگویید و بیش از اندازه مال بیندوزید، چون هیچکس از این جهان، چیزی با خودش نخواهد برد و همه چیز را در خود این جهان، باقی گذاشته و با دستان خالی خواهند رفت.
درویشی می گفت:
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم کار دولتمند و درویش
نه درویش، بی کفن در خاک رفته
نه دولتمند، برده یک کفن بیش
پاینده و پویا باشید