اگر کشور ایران، در اروپا واقع شده بود که چند قرن پیش، دوره رنسانس را تجربه کرده است، به یقین بسیاری از نام های ایرانیان در فهرست مخترعین و مکتشفین جهان قرار می گرفت.
اما در عین حال می دانیم که در مقابل علم و دانش، خرافات و کج اندیشی ها نیز قرار دارد که اجازه رشد و نمو به دانشمندان و اندیشمندان نمی دهد. زیرا از دامنه قدرت خرافه پراکنان، کاسته می شود.
از زمان جمهوری اسلامی ایران، میلیون ها ایرانی روشنفکر و تحصیل کرده، راهی کشورهای مختلف جهان شدند و باهوش و استعداد ذاتی خود که در همه زمینه ها در اختیار دولت ها قرار دادند، جزو بهترین ملیت ها در آن کشورها شدند.
اما در جهان غرب نیز مشکلات و موانعی وجود دارد که به نوعی، برای تازه واردین و کسانی که با فرهنگ و زبان آنها آشنایی چندانی ندارند، سد راه هایی را هم به وجود می آورد.
هرگاه، هموطنان ما هنگامی که فکر و ایده جدیدی دارند و برای اجرایی کردن آنها می بایستی با مقامات صلاحیتدار، ارتباط برقرار کنند، اما نمی دانند چگونه، معمولاً با رسانه هایی همچون ما، تماس می گیرند.
من در طول نزدیک به سه دهه فعالیت رسانه ای، هم در مجله شهرما و هم در تلویزیون ایرانیان کانادا (ITC) با عدهای از هموطنان مخترع و مبتکر گفتگو کردهایم که هر یک از آنها به نوبه خود، می توانست در جامعه کانادا و نیز در جامعه جهانی، بسیار مفید و تاثیرگذار باشد.
به عنوان نمونه، یکی از مخترعین ایرانی که چند سال پیش به کانادا آمده بود، به ما مراجعه کرد که با او در رابطه با اختراعش، گفتگوی تلویزیونی هم داشتیم. او مخترع تکنیک و روشی بود که می توانست از برگ گیاهان مردابی، کاغذ تهیه کند. روشی که باعث می شد تا هیچ درختی، بابت ساخت کاغذ، از بین نرود.
او اختراعش را در بسیاری از کشورهای غربی و همچنین در کانادا به ثبت رسانده بود و در رابطه با آن، در دانشگاه ها نیز سخنرانی هایی هم انجام داد. اما سرانجام، او بی آنکه نتیجه ای بگیرد، به ایران بازگشت.
چند سال پیش نیز، یکی از هموطنان مخترع ما، نوعی اسفالت را اختراع کرده بود که یخ و برف را آب می کرد. اختراعی که در زمستان کانادا، بسیار مفید بود و با استفاده از آن، دیگر جاده ها یخ نمی زدند. اگرچه او اختراعات بسیار زیادی دیگری هم در دست داشت، اما کار او هم به جایی نرسید و همچنان در انتظار نشسته است.
یکی دیگر از هموطنان ما به نام علی فراهانی که سال ها در رابطه با فرایند و یا پروسه انواع آشغال (طلای زنده) مطالعه کرده بود و در همین رابطه هم، مقالههایش هر هفته در مجله شهرما چاپ می شود، طرحی دارد به نام: “شهرک طلای زنده”.
در این شهرک سرپوشیده و کاملاً اتوماتیک، عملیات و پروسه ای انجام می شود که می تواند انواع آشغال را در آنجا تفکیک کرده و آنها را به مواد مختلف تبدیل کند، موادی مانند: بنزین، نفت، گازوئیل و روغن، اکسیژن، و همچنین: مواد اولیه کاغذ، چوب، شیشه، فلزات، غذای دام، کودهای طبیعی، پلیمرهای طبیعی تولید برق را به دست آورد.
این شهرک، کاملاً با کامپیوتر و با دستگاه های روباتیک و بدون حضور نیروی انسانی، کار می کند.
در طرح آقای فراهانی، پساب و پسماندهای بیمارستانی هم دوباره با فرایندهایی، تبدیل به موادی می شوند که می توان از بازیافت آنها دوباره استفاده نمود.
اما متاسفانه هنوز ایشان موفق نشده است که با مسئولین دولتی کانادا ارتباطی برقرار کرده و آنها را متقاعد سازد که اختراع او، نه تنها به نفع کشور کانادا است، بلکه به نفع جامعه جهانی هم خواهد بود.
من نمی دانم چرا در جوامع پیشرفته غربی، این همه بروکراسی یا کاغذ بازی وجود دارد!؟
چرا باید از هفت خوان رستم گذشت و پس از صرف ماه ها و بلکه سال ها، شاید آنگاه بتوان با یکی از مسئولین صحبت کرد؟
چرا کشورهای پیشرفته غربی، مانند کانادا، فرصت های طلایی این چنینی را از دست میدهند، به طوریکه بسیاری از مخترعین و مکتشفین، در نهایت نومیدی، تصمیم می گیرند که دیگر وقت خود را در رابطه با شناساندن اختراع خود، تلف نکنند و گوشه گیر می شوند؟
در رابطه با اختراع آقای فراهانی، ایرانیانی که در دولت های عربی، آشنا دارند و یا بعضی از مسئولین آنها را به خوبی می شناسند، به ایشان می گویند که می توانند به طور مستقیم، ارتباط بین او و مقامات صلاحیتدار آن کشورها برقرار سازند تا او در آنجاها، بتواند پروژه خودش را اجرایی کند.
جای تاسف است که یک شهروند کانادایی نتواند در این کشور، اختراع بسیار مفیدش را که از نظر مالی هم بسیار سودآور است، به اجرا درآورد و سرانجام، ناچار شود که به کشورهای حاشیه خلیج فارس که مانند کشورهای غربی، سیستم کاغذ بازی و بروکراسی ندارند، برود تا پروژه اش را پیاده کند.
در این میان، پیشنهاد من به دولتمردان کانادا این است که نه تنها به جامعه ایرانی، بلکه به تمام جوامع هوشمند دیگر مقیم کانادا که دارای دانشمندان و مخترعین بسیاری هستند و مایلند تا اختراعات و اندیشه های سازنده و مفیدشان را در اختیار افراد صلاحیتدار کانادا بگذارند، توجه بیشتری کند.
چرا نباید یک گروه فنی، متشکل از متخصصین و کارشناسان در رشته های گوناگون به وجود بیاید که خارج از نوبت و دور از مقررات پیچیده و دست و پاگیر دولتی و وقت را تلف کن، به طور ضربتی، به بررسی و مطالعه اختراعات مخترعین و مبتکرین بپردازد؟
این گروه فنی دولتی، باید به طور مستقیم با صاحبان اختراع و دارای اندیشه های مفید، تماس بگیرد و با تخصص هایشان، بلافاصله تشخیص دهند که اختراعات پیشنهاد شده، آیا مفید به حال جامعه است یا نه! تا اقدامات لازم برای اجرایی شدن آنها، هرچه زودتر فراهم شود. ایجاد چنین گروهی، یک ضرورت است و تأخیر در آن، هرگز به نفع ملت و کشور کانادا نخواهد بود.
اگر یک مخترع و یا مبتکر به خاطر عدم توجه مسئولین کانادا، دستاوردهای خود را به کشورهای دیگر ببرد، گناه آن را باید به گردن قوانین دست و پاگیر و پیچیده دولتی و نیز مسئولین مربوطه انداخت، چون باعث می شود تا سرمایه های ملی از بین برود.
این نشان هوشمندی و خرد دولتمردان کانادا خواهد بود که صدای جوامع مختلف را از طریق رسانه هایشان بتواند بشنود.
آغاز کنیم.
پاینده و پویا باشید.
کوتاهی دولتی
نظر بدهید
نظر بدهید