نمی دانم ما انسان ها در این دو روزه عمر، چه چیز باارزشی از خود به یادگار خواهیم گذاشت!
بعضی از ما امکان خوب شدن را داریم اما به بدی ها گرایش پیدا می کنیم.
بعضی از ما میتوانیم به دیگران کمک کنیم اما بی تفاوت به مکتب انسانیت، از کنار نیازمندان می گذریم.
بسیاری از ما انسان های معمولی، نمی دانیم که چه می خواهیم و دیگر آن توانایی که راه درست را مشخص کنیم نداریم.
اما باز در میان ما انسان ها کسانی هم وجود دارند که توانایی راهنمایی و گره گشا بودن را دارند. آنها خودشان، راه و طریق زندگی خود را تعیین میکنند.
تاریخ، درباره کوروش بزرگ و داریوش بزرگ، کریمخان و رضاشاه، ابوعلی سینا، خیام، سعدی و مولوی و رازی و بسیاری از بزرگان ایران و جهان، به نیکی قضاوت کرده است.
همانگونه که تاریخ، از چنگیزخان، هیتلر و استالین و سایر جنایتکاران جهان یاد می کند، فردا نیز درباره رهبران جمهوری اسلامی، پوتین، بشار اسد و سایر رهبرانی که موجب از بین رفتن میلیون ها انسان بی گناه شده و به جامعه انسانی، صدمه زده اند، به قضاوت خواهد نشست.
تاریخ، انسان های خوب و بد را به همه می شناساند. در مقابل افراد ناسالم که جهان را به آشوب می کشند، کسانی هم بوده و هستند که بشریت، به وجود آنان افتخار می کند. به عنوان مثال، چه کسی در میان دانشمندان جهان، ارزش ادیسون، گراهام بل و سایر دانشمندانی که جهان را به جایی بهتر تبدیل کردهاند را نمی داند؟
افسوس که انسان ها ازدرس های تاریخ نمی آموزند، وگرنه، تاریخ به دفعات گوناگون، تکرار نمی شد.
در جائی خواندم که انسان ها، چهار گونه هستند:
دسته اول: آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی هم که نیستند، نیستند.
متاسفانه، حضور اکثر آدمها بستگی به وجود فیزیکی آنها دارد. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین، اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم: آنانی که وقتی هستند، نیستند، و زمانی که نیستند هم، نیستند.
مردگانی متحرک در جهان، خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی نا قابل و فانی واگذاشتهاند و بطور کلی، شخصیت و اعتبار چندانی ندارند و هرگز هم به چشم نمیآیند. کسانی که مرده و زندهشان، یکی است.
دسته سوم: آنانی که وقتی هستند، هستند، و وقتی هم که نیستند، هستند.
آدمهای معتبر و با شخصیت، کسانی که در زمان بودنشان، سرشار از حضورند و در نبودنشان هم، تاثیرشان را میگذارند. کسانی که چه بخواهیم و چه نخواهیم، همواره یادشان در خاطر ما میماند و دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام فراوانی قائلیم.
دسته چهارم: آنانی که وقتی هستند، نیستند؛ وقتی هم نیستند، هستند.
شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان، چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم و درکشان کنیم؛ اما وقتی که از پیش ما میروند، ما آنها را نرم نرم و آهسته آهسته، درک میکنیم، آنها را باز میشناسیم و میفهمیم که چه بوده اند، چه میگفتند، چه میخواستند و یا چه کرده اند.
ما همیشه، عاشق این نوع آدمها هستیم و هزار حرف ناگفته برای آنها داریم. اما وقتی که در برابرشان قرار میگیریم، انگار قفل بر زبانمان میزنند؛ اختیار از ما سلب میشود، سکوت میکنیم و غرق در حضورشان می شویم.
آرتور اَش، قهرمان افسانهای تنیس ویمبلدون، به خاطر خون آلودهای که در حین عمل جراحی در سال ۱۹۸۳ دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا گشت و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا، نامههایی از طرفدارانش دریافت کرد.
یکی از طرفدارانش نوشته بود: «چرا خدا تو را برای چنین بیماری دردناکی، انتخاب کرد؟»
آرتور، در پاسخش نوشت:
در دنیا، ۵۰ میلیون کودک، بازی تنیس را آغاز میکنند. ۵ میلیون نفر یاد میگیرند که چگونه تنیس بازی کنند.۵۰۰ هزار نفر تنیس را در سطح حرفهای یاد میگیرند.۵۰ هزار نفر پا به مسابقات میگذارند. ۵ هزار نفر سرشناس میشوند. ۵۰ نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا میکنند، چهار نفر به نیمه نهایی میرسند و دو نفر هم به فینال. من آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدایا چرا من؟ و امروز هم که از این بیماری رنج میکشم، باز هم نمیگویم خدایا، چرا من؟
خواننده گرامی، شما در این باره چه فکر می کنید و در این راستا، به حضور و بودن خود در میان دیگران، چگونه می اندیشید؟ در کدام یک از درجه بندی های بالا جایگاه خود را می بینید؟ آیا هرگز خود را در زمینه، ارزیابی کرده اید؟
گاهی ما انسان ها سعی می کنیم که خوب و یا حتی بهتر هم باشیم، اما باز می بینیم که در مقابله با مسائل و ناملایمات زندگی و آدم هایی که سد راه آدم می شوند، کم می آوریم و ناخواسته از مسیر خوب بودن و بهتر شدن، دور می شویم.
تا چه اندازه شما در مقابل مسائل و ناملایمات زندگی و انسان های از نوع درجه یک و دو، مقاوم هستید؟ صبر و تحمل شما تا چه اندازه است؟
آیا با مهرورزی و محبت، سعی می کنید که دلتان را به اندازه دریا و یا اقیانوس کنید؟
آیا، از اینکه دل های دیگران را که به اندازه برکه کوچکی هستند، می بینید، آزرده نمی شوید؟
بیائیم تا از خدایمان بخواهیم که به ما در مقابل ناملایمات زندگی، صبر و شکیبایی بدهد و همواره ما را در مسیر انسان خوب بودن، هدایت و یاری نماید.
خواننده گرامی، امیدوارم که بود و نبودتان، برای همه دوستان و آشنایانتان، همواره باارزش بوده و در دل همه، بذر خاطره های شیرین و زیبایی را بنشانید.
پاینده و پویا باشید