گمان می کنم که شما هم این آهنگ معروف را شنیده باشید که میگوید:
مگه تموم عمر، چند تا بهاره؟
باقی مونده، جز مختصری نیست
بله، تا کجا و تا کی میخواهیم ساکت بمانیم و دم نزنیم؟ درست است که بطور کلی، با حرف زدن و انتقاد و اعتراضاتی که می کنیم، کاری صورت نمی گیرد و قدرتمندان، کار خودشان را میکنند. اما نکته مهمی که لازم است بدانیم، این است که اگر همه ما از آنچه که در اطرافمان میگذرد، آگاهی داشته باشیم و آگاهانه به مسائل نگاه کنیم، کمتر فریب خواهیم خورد.
تا اینجای عمرمان را با همه باورها و فلسفه های درست و نادرست، به هر صورتی که بود، گذراندیم. اما حالا که در جهان، با اتفاقاتِ چشم و گوش بازکنی روبرو شده ایم، و تشخیصمان بهتر شده است، آیا باز هم باید همچنان به سکوت و بی تفاوتی خود ادامه دهیم؟! بیائیم دست کم، در این عمر باقی مانده، برای راضی کردن روح و وجدانمان، آرام ننشینیم. با یکدیگر بحث و گفتگو کنیم و به آسانی تسلیم مشکلات زندگی نشویم.
اگرچه سیاستمداران فریبکار، راه های پیروزی و حقه بازی را بلدند. ولی اگر ما آگاهی های لازم را داشته باشیم، می توانیم تا حدود زیادی در بسیاری از کارهای آنها، تاثیرگذار باشیم.
گمان کنم که دیگر همه به این نتیجه رسیده باشند که بسیاری از مشکلات بزرگ جهانی، ناشی از پنج ابرقدرت زورگو: آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین و روسیه است که به خاطر منافع جاه طلبانه شان، حاضر نیستند دست از قدرت مطلقه خود یعنی حق ناحق “وتو” بردارند و آن را برای همیشه لغو کنند.
همانگونه که قبلا هم گفتم، با وجود حق ناحق وتو، سازمان ملل به صورت یک مترسک عمل می کند، یعنی هیچ. در حقیقت این سازمان، برای دلخوشی و ساکت و خاموش نگهداشتن بقیه جهان، بنا شده است و هیچ خاصیت دیگری ندارد. آیا می تواند جلوی حق ناحق وتو و یا جلوی تجاوز و زورگویی های آنها را بگیرد؟
کار سازمان ملل، در حال حاضر، صدور قطعنامه های مختلف بی نتیجه و محکوم کردن بی عدالتی ها و زورگویی هاست تا دل ملت های ضعیف و ستمدیده، خوش باشد.
من در حیرتم از بقیه جهان، از جمله دولت کانادا که چگونه این امتیاز ناعادلانه را بررسی نمی کنند تا بفهمند که مشکلات جهان، به خاطر جاه طلبی های این پنج کشور پیروز در جنگ جهانی دوم است که برای خودشان، امتیازی ابدی به وجود آورده اند. عدم اعتراض سایر دولت های جهان، همگی نشانگر آن است که هنوز از این پنج ابرقدرت، وحشت دارند و به همین دلیل، جرأت نمی کنند بگویند که دموکراسی، یعنی رای اکثریت، و تا زمانی که حق ناحق وتو وجود دارد، رأی بقیه جهان به پشیزی هم نمی ارزد.
برای جبران بخشی از قدرت آنها، می توان در وهله اول، امتیازات خاصی برایشان قائل شد. یعنی، در حالی که بقیه کشورها فقط یک رای دارند، هر کدام از آنها ۳ تا ۵ رای داشته باشد. و یا علاوه بر آن، هر کشور دیگری، نسبت به جمعیت خود، حق رأی داشته باشد. به عنوان مثال، کشوری که تا 10 میلیون نفر جمعیت دارد، می تواند فقط یک رای داشته باشد. مثلاً: ایران که بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد، ۸ رای و هند که بیش از یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد، می تواند ۱۳۰ رای داشته باشد.
اگر همه کشورهای جهان، قدرت واقعی را به سازمان ملل منتقل کنند، به یقین با اتحاد و همکاری کل ملل، می توان به زورگویی ها و استبدادهای جهان پایان داد.
می توان افزایش جمعیت جهان را کنترل کرد.
می توان آفریقای خشک و بی حاصل را با تکنولوژی، آباد کرد و آن را به یک مزرعه بزرگ جهانی با محصولات کشاورزی فراوان، تبدیل کرد.
می توان محیط زیست را سالم نگهداشت و روی انرژی خورشیدی سرمایه گذاری کرد تا دیگر نیازی به نفت و یا آلاینده های دیگر نباشد.
نکته اینجاست آنچه را که من می دانم، به یقین دولتمردان و سیاستگذاران جهانی نیز می دانند. ولی آنچه را که من نمی دانم این است که چرا حرفی زده نمی شود و کسی هم کاری نمی کند؟ این بی توجهی و بی عدالتی تا کی باید ادامه داشته باشد؟
همه باید به این نتیجه برسند که فقط یک منبع قدرت باید وجود داشته باشد که با مشارکت واقعی همه کشورها، بدون امتیاز خاصی، به مشکلات جهان بپردازد.
آیا تاکنون، زورگویی و قلدری این پنج کشور ابرقدرت که جهان را به هم ریخته، کافی نیست؟
برای خوشبختی جهان، ملت ها نیاز به سازمان ملل متحد قوی و نیرومند، عادل و کارگزار دارند و بس.
پاینده و پویا باشید